معنی هرت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
هرت. [هَُ] (اِ صوت) نام آواز کشیدن آش و هر غذای روان از کاسه یا قاشق به دهان. (یادداشت به خط مؤلف).
- هرت کردن. هرت کشیدن. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به این ترکیبات شود.
هرت. [هَِ] (اِ) شهری وهمی که در آن قانون و قاعده ای نیست: مگر شهر هرت است ؟ (یادداشت به خط مؤلف). کنایه از جایی است که در آن بی نظمی و هرج و مرج کامل حکم فرما باشد.
- شهر هرت،در زبان عوام نظیر «دیوان بلخ » است در زبان رسمی و ادبی. (از فرهنگ عامیانه).
هرت. [هََ] (ع مص) نیک پختن گوشت را و مهرا کردن. (منتهی الارب). نیک پختن گوشت را. (تاج المصادر بیهقی). انضاج و نیک پختن گوشت را تا مهرا شود. (از اقرب الموارد). || طعن کردن در آبروی کسی. || جامه درانیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || به تیر زدن کسی را. (اقرب الموارد).
هرت. [هََ رَ] (ع مص) فراخ گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || هریت گردیدن زن. (منتهی الارب).
هرت. [هََ رِ] (ع اِ) شیر بیشه. (منتهی الارب). هَرّات. هروت. هریت. (اقرب الموارد).
هرت. [هَِ] (اِخ) مزرعه ای است کوهستانی از دهستان دامنکوه بخش حومه ٔ شهرستان دامغان، واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری دامغان نزدیک طرزه و 16 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ دامغان به شاهرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
(هِ) (اِ.) (عا.) هرج و مرج، بی قانونی.، شهر ~ جایی که در آن بی نظمی و بی قانونی و هرج و مرج حکمفرما باشد.
(هُ) (اِصت.) (عا.) صدایی که از بالا کشیدن مواد مایع از کاسه یا قاشق در دهان برآید.
بدون قاعده، بدون نظم، بدون قانون: شهر هرت،
بدون قانون، شهربی قانون
بدون قانون، شهر بی قانون
بینظمی، هرجومرج
بی قانون، جای بی قانون، تحریف عامیانه ی شهر هرات
(اسم) بی نظمی هرج ومرج. یا شهرهرت. -1 شهری وهمی که درآن قاعده وقانونی نیست بلکه هرج ومرج کلی درآن حکمفرماست. ، جایی که درآن بی نظمی وبی قانونی وهرج ومرج حکمفرماباشد نظیر دیوان بلخ: ((مگر اینجاشهرهرت است ک)) (اسم) برای بیان صدایی که از بالاکشیدن موادمایع (یا موادغلیظ ترمانندآش) از کاسه یاقاشق دردهان برمی آید بکاررود