معنی هزج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
هزج. [هََ زَ] (ع مص) سراییدن سرود طرب انگیز. (منتهی الارب). ترنم و انشاد. (اقرب الموارد). || (اِ) آواز تندر. (منتهی الارب). صوت الرعد و الذِبّان. (اقرب الموارد). || نوعی از سرود و ترانه ٔطرب انگیز. || آواز با اندکی گرفتگی گلو. || هر کلام متدارک و متقارب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (اصطلاح عروض) نام بحری از عروض بدان جهت که کلمات و آواز متدارک و متقارب باشد. (منتهی الارب). بحر هزج یکی از سه بحر دایره ٔ اول علم عروض موسوم به دایره ٔ مؤتلفه است که بحور آن عبارتند از: هزج و رجز و رمل. شمس قیس رازی نویسد: بحر هزج، اجزاء آن چهار بار مفاعیلن مفاعیلن است و ازاحیفی که در این بحر افتد پانزده است. قبض و کف ّ و خرم و تخنیق و خرب و حذف و قصر و شَتْر و هتم و جَب ّو زلل و بتر و اِسباغ و معاقبت، و اجزایی که بدین ازاحیف از افاعیل آن منشعب شود دوازده است. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 102 به بعد).این بحر اگر مثمن باشد در هر مصراع آن چهار بار مفاعیلن تکرار میشود مانند این قطعه ٔ منسوب به رودکی:
نگارینا شنیدستم به وقت راحت و محنت
سه پیراهن سلب بوده ست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پرخون دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوی روشن کرد چشم تر
دلم ماند بدان اول تنم ماند بدان ثانی
نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر.
اگر هزج مسدس باشد در هر مصراع سه بار مفاعیلن است مانند این مثال که شمس قیس آورده است:
نگاریناچرا با من نمیسازی ؟
به حسن خود چرا چندین همی نازی ؟
هزج مسدس معمولاً با حذف یک هجا از آخر و به اصطلاح علم عروض با زحاف قصر در شعر فارسی به کار میرودمانند وزن خسرو و شیرین نظامی و دوبیتی های باباطاهر، و البته بسیاری از محققان وزن دوبیتی ها را تابع عروض اسلامی نمیدانند زیرا این وزن درست با ترانه های زبان پهلوی ساسانی تطبیق می کند. برای مطالعه ٔ تفصیل بحر هزج و ازاحیف آن رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم شود.
آواز، سرود، بحری از عروض بر وزن چهار بار مفاعیلن. [خوانش: (هَ زَ) [ع.] (اِ.)]
(ادبی) در عروض، بحری از بحور شعر بر وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن»،
[قدیمی] آواز طربآور، سرود طربانگیز،
آواز و ترنم
آواز، ترنم
شادی آور، سبکرفتار: اسپ (اسم) آوازرعد بانگ تندر، آواز طرب انگیز سرودمفرح، صدایی که درآن خشونت وغلظتی باشد، بحریست ازبحورعروضی که ازتکرار جزو ((مفاعیلن) تشکیل شود. یا هزج مثمن سالم. ازتکرار چهاربار مفاعیلن حاصل شود: ((مکن درجسم وجان منزل که این دونست وآن والامفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قدم زین هردوبیرون نه نه اینجاباش نه آنجا مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن. )) -5 آواز هفدم ازهفده بحراصول قدما.
هَزِج، صدای رعد، صدای تَرَنُّم، صدای طرب انگیز،