معنی هلیم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هلیم. [هََ] (اِ) به فارسی عبارت از مرق و گوشت و گندم مهراء پخته است و در افعال مانند هریسه. (حکیم مؤمن). خوراکی است که از بلغور و گوشت پزند و در ضمن پختن پیوسته به هم زنند تا لعاب گیرد و سپس بر آن روغن و گونه ای از ادویه ٔ معطر (بیشتر دارچین) ریزند.

هلیم. [هََ] (ع ص) چسبنده از هر چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || گل لاصق بشی ٔ. (مخزن الادویه) (حکیم مؤمن).

فرهنگ معین

(هَ) (اِ.) نک هریسه.

فرهنگ عمید

عنصر گازی سبک، بی‌رنگ، بی‌بو، که برای پُر کردن بالن‌ها و در جوش‌کاری کاربرد دارد،

حل جدول

هریسه

فرهنگ فارسی هوشیار

از ریشه ی پارسی هلام هلیم هریسه، چسبنده دوسنده: چون هلیم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر