معنی همسایگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
همسایگی. [هََ ی َ / ی ِ] (حامص مرکب) همسایه بودن. جوار. مجاورت. (یادداشتهای مؤلف).
- همسایگی جستن، همسایه شدن با کسی:
مجویید همسایگی با بدان
مدارید افسوس نابخردان.
اسدی.
- همسایگی گرفتن، همسایه شدن. منزل گرفتن در جایی:
که از بینوایی و بیمایگی
گرفتم در این خانه همسایگی.
نظامی.
همسایه بودن با هم، در جوار یکدیگر زندگانی کردن،
مجاورت
جوار
جوار، مجاورت، نزدیکی
جوار، مجاورت، همسایه بودن