معنی همکاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
همکاری. [هََ] (حامص مرکب) هم پیشگی. || شرکت در کاری. (آنندراج):
از هم آرایشی و همکاری
هر یکی را دگر کند یاری.
نظامی.
|| رقابت:
یک دم از رشک تو آرام ندارد خورشید
هیچ دردی بتر از غیرت همکاری نیست.
صائب.
با هم کار کردن، به یکدیگر کمک کردن در کاری، همپیشگی و شرکت در کاری،
همیاری، شراکت، کمک کردن
تعاون، همراهی، همیاری، شراکت، همدستی
مشارکت
معاضدت، همراهی، همیاری، دستیار، شراکت، همپیشگی، همدستی، همشغلی، همقطاری
تعاون