معنی هم رای در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هم رای. [هََ] (ص مرکب) هم اندیشه. هم عقیده:
روان سواران توران سپاه
بدان رای گشتند هم رای شاه.
فردوسی.
ز قومی پراکنده خلقی بکشت
دگر جمع گشتند و هم رای و پشت.
سعدی.
|| هم پیمان:
سوی گنجینه رفتندآن دو هم رای
ندیدند از جواهر هیچ بر جای.
نظامی.

فرهنگ عمید

دو یا چند تن که دارای یک رٲی و عقیده باشند. هم‌داستان، یک‌دل،

حل جدول

موافق

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر