معنی هنگامه گیر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(~.) (اِمر.) معرکه گیر.
فرهنگ عمید
کسی که معرکه برپا کند، معرکهگیر،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) کسی که معرکه بر پا کند معرکه گیر (نقال بازیگر مشعبد مار گیر و غیره) : ای بهر هنگامه دام عشق توهنگامه گیر وی چکیده خون مابر راه ره رورانشان
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.