معنی هوو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
هوو. [هََ] (اِ) دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک مر دیگری را هوو خوانند. (برهان) (غیاث اللغات). ضره. (السامی فی الاسامی). وسنی. بنانج. گولانج. هبو. هم شوی. (یادداشت مؤلف). انباغ. (آنندراج) (غیاث اللغات).
- امثال:
مثل هوو.
هوو هوو را خوشگل می کند، جاری جاری را کدبانو.
هوو هووست اگر همه سبوست.
(هَ) (اِ.) وسنی، دو زن که یک شوهر داشته باشند.
دو زن که یک شوهر داشته باشند هرکدام هووی دیگری نامیده میشود، بناغ، همشوی، وسنی،
کابوس کد بانوی خانه، وسنی، فیلمی از داوودنژاد، رقیب زن، دوزن با یک شوهر
وسنی
آموسنى
کابوس کد بانوی خانه، وسنی، فیلمی از داوود نژاد، رقیب زن، دو زن با یک شوهر
آموسنی
وسنی، همشو
دو زن که یک شوهر داشته باشند