معنی هویج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هویج. [هََ] (اِ) حَویج. نوعی رستنی که بیخ آن را خام یا پخته خورند همچون چغندر. زردک. گزر. رجوع به گزر شود.

فرهنگ معین

(هَ) (اِ.) گیاه علفی دوساله از تیره چتریان، با ریشه راست، ساقه بی کرک یا پوشیده از تار. برگ های متناوب و گل های کوچک سفید و مجتمع به صورت چتر. ریشه این گیاه نارنجی یا زرد است و مصرف غذایی و دارویی بالا دارد، گزر، زردک.

فرهنگ عمید

ریشه‌ای مخروطی‌شکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ، زردک، گزر،
گیاه این ریشه که دارای ساقه‌های باریک، برگ‌های بریده، و گل‌های سفید و چتری می‌باشد،

حل جدول

زردک، گزر

زردک

گزر

مترادف و متضاد زبان فارسی

زردک، گزر

فرهنگ فارسی هوشیار

گزر زردک از گیاهان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر