معنی هیجان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هیجان. [هََ ی َ] (ع مص) هیج. هیاج. برانگیخته شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). انگیخته شدن. (تاج المصادر بیهقی). || برانگیختن. (اقرب الموارد). رجوع به هیج و هیاج شود. || (اِمص) جوش. جوشش. شور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- هیجان انگیز؛ شورانگیز.
- هیجان دم:
یک نیمه رخش زرد و دگر نیمه رخش سرخ
این را هیجان دم و آن را یرقان است.
؟
|| خشم و غضب. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

آشفته شدن، برانگیخته شدن، اضطراب، (اِ.) خشم، غضب. [خوانش: (هَ یَ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

برانگیخته شدن، مضطرب گشتن، به‌جوش‌وخروش آمدن،
اضطراب، جوش‌وخروش،

حل جدول

اضطراب،غضب،برانگیخته شدن

مترادف و متضاد زبان فارسی

اضطراب، تلاطم، شور، غضب، غلیان،
(متضاد) آرامش

فرهنگ فارسی هوشیار

جوشش، شور، انگیخته شدن، اضطراب و جوش و خروش

فرهنگ فارسی آزاد

هَیَجان، غیر از معانی مصدری، حالت برانگیختگی و تحریک، جوش و خروش، اضطراب و اشفتگی، حالتی از خشم و برافروختگی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر