معنی هیولا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
هیولا. [هََ] (معرب، اِ) ماده ٔ هر چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). مقابل صورت:
هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور
که باشد بی خلاف آنگه ز خردو واحد و یکتا.
ناصرخسرو.
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
خاقانی.
رجوع به هیولی شود.
ماده اولی، اصل هر چیز، در فارسی به معنای صورت، هیکل، (عا.) غول، عظیم الجثه. [خوانش: (هَ) [ع.] (اِ.) مأخوذ از یونانی. ]
[عامیانه] جانور وحشی و خیالی با شکل و ساختاری غیرطبیعی، ترسناک، و بسیار بزرگ،
(صفت) [عامیانه، مجاز] بسیار بزرگ،
[مجاز] شخص دارای رفتار غیرانسانی و وحشیانه،
(فلسفه) مادۀ اولی و اصل هرچیز،
ماده ازلى در فلسفه
عظیمالجثه، غول، غولآسا، غولپیکر
مقابل صورت، ماده