معنی وارد ساختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
وارد ساختن. [رِ ت َ] (مص مرکب) وارد کردن. وارد آوردن. فرود آوردن. || مطلع کردن. آگاهانیدن. واقف ساختن.
فرهنگ معین
داخل کردن، آگاه ساختن،
فرهنگ فارسی هوشیار
آگاه کردن، به درون آوردن (مصدر) داخل کردن، مطلع کردن آگاه ساختن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.