معنی وارسی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وارسی. [رَ] (حامص مرکب) بازرسی.سرکشی. تفتیش. به معنی سرکشی و بازدید است بر کارهای سپرده به خود یا بر کارهایی که خود به دیگری سپرده. (از فرهنگ ترکتازان). رسیدگی کردن به چیزی یا به کاری. ممیزی. رسیدگی و دقت و غوررسی. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(رَ) (اِمص.) بازرسی، به دقت رسیدگی کردن.

فرهنگ عمید

بازرسی، رسیدگی به کاری یا چیزی، ممیزی،

حل جدول

ممیزی

تفتیش، بازرسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بررسی، پی‌جویی، تحقیق، تفتیش، تفحص، جستجو، رسیدگی، غور، فحص، کاوش، ممیزی

فرهنگ فارسی هوشیار

بازرسی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر