معنی وارو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
وارو. (اِ) مقابل رو. پشت. عکس. (از یادداشتهای مؤلف).
- وارو زدن در کاری، بعکس آن رفتار کردن. بخلاف آن رفتن. جهت مقابل آن برگزیدن.
|| واروک. زگیل. رجوع به واروک شود.
وارو. (اِخ) وارُن. شاعر و نویسنده ٔ لاتینی. رجوع به وارن شود.
وارون، واژگون، پُشتک. [خوانش: (اِ.)]
(اِ.) = واروک: زگیل.
(اِمر.) قلمه های درخت تبریزی را گویند.
وارون، واژگون،
(اسم مصدر) (ورزش) در ژیمناستیک، پشتک،
* وارو زدن: (مصدر لازم)
(ورزش) پشتک زدن در آب، گود زورخانه، و بر روی زمین،
برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن،
مقابل پشتک
برعکس، پشت، سرازیر، سرنگون، عقب، وارونه، آژخ، زگیل
انگلیسی سالچینه