معنی وازدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
وازدن. [زَ دَ] (مص مرکب) رد کردن. مردود شمردن. رد کردن چیز معیوب. (یادداشت مؤلف). کنار گذاردن. انتخاب نکردن. نپسندیدن و انتخاب نکردن کالا:
توان خرید به صدجان ز یار نیم نگاه
متاع ناز در این چند روزه وازده است.
(ازآنندراج).
|| پوشیده و پنهان کردن. || زدن. پنبه زدن و حلاجی کردن. (ناظم الاطباء).
پس زدن، رد کردن، جداکردن و کنار گذاشتن جنس نامرغوب. [خوانش: (زَ دَ) (مص م.)]
پس زدن، رد کردن،
ردکردن.
رد کردن، انتخاب نکردن
ردکردن است.