معنی واقعی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
واقعی. [ق ِ] (ص نسبی) حقیقی. راستین. || راست. درست. صحیح. || محقق. به طور یقین. || به طور کامل. (ناظم الاطباء).
واقعی. [ق ِ] (اِخ) ابن علی طوسی شاعری بوده است در دربار اکبرشاه و این اشعار ازوست:
نه بر جبین تو از روی ناز چین پیداست
که بحر حسن تو زد موج اینچنین پیداست
هنوز از می نازست نشأه ای در سر
ز سر گرانیت ای ترک نازنین پیداست
چه احتیاج به ماه نواست در شب عید
ترا که ماه نو از چاک آستین پیداست.
(از تذکره ٔ صبح گلشن).
رجوع به فرهنگ سخنوران ذیل واقعی هروی شود.
(قِ) [ع - فا.] (ص نسب.) حقیقی، راست.
حقیقی
رآل
راستین
راستین
حقیقی، صحیح، مستند،
(متضاد) غیرواقعی
راستینه راستکی (صفت) منسوب به واقع حقیقی محقق راست.