معنی واکسیناسیون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

واکسیناسیون. [یُن ْ] (فرانسوی، اِ) مایه زنی. (لغات فرهنگستان). واکسن کوبی. واکسن زدن. مایه کوبی. رجوع به واکسن شود.

فرهنگ معین

[فر.] (اِ.) محل تلقیح واکسن، مایه زنی.

فرهنگ عمید

عمل وارد کردن واکسن به بدن کسی، میاه‌کوبی،

حل جدول

عمل واکسن زدن

مایه کوبی

مایه‌کوبی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مایه کوبی

مترادف و متضاد زبان فارسی

آبله‌کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه‌کوبی

فرهنگ فارسی هوشیار

واکسن زدن، مایه کوبی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری