معنی وت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
وت. [وَ] (اِ) وات. پوستین. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (برهان). رجوع به وات شود. || لباس پوستی. || سخن و وات و کلام. (ناظم الاطباء).
وت. [وَت ت / وُت ت] (اِ صوت) بانگ قمری. (منتهی الارب) (آنندراج).وُتَّه مانند آن است. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
وت. [وِ ت ُ] (لاتینی، اِ) من مخالفم. وتو. در فارسی وتو کردن مستعمل است. رجوع به وتو شود.
(وَ) (اِ.) پوستین.
بانگ قمری
پوستین
رخت پوستی
پوستین، رخت پوستی، بانگ قمری
بد ناپسند
انگلیسی (مرطوب مرطوب کردن) نمور، نم زدن (اسم) پوستین.
گفت در گویش کردی