معنی وجاعی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وجاعی. [وَ عا] (ع ص، اِ) ج ِ وَجِع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).رجوع به وجع شود. || ج ِ وَجِعَه. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وجعات. (اقرب الموارد).

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: وجع) رنجوران درد مندان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر