معنی وسنی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وسنی. [وَ / وُ] (اِ) ضره. زنی باشد که بر سر زن خواهند. (فرهنگ اسدی). هبو. هوو. دو زن که در خانه ٔ یک شوهر باشند. (آنندراج): اضرار؛ باوسنی گشتن زن. (المصادر زوزنی). دو زن که یک شوهر داشته باشند هر یک مر دیگری را وسنی باشد، و به ضم هم آمده است. (برهان) (ناظم الاطباء). زنی که با زن دیگر در شوهر مشترک باشند. بنانج. (یادداشت مؤلف). وشنی. (فرهنگ فارسی معین). گولانج. (یادداشت مؤلف):
دوستانم همه ماننده ٔ وسنی شده اند
همه زآن است که با من نه درم ماند و نه زر.
عسجدی (از آنندراج).
از مراعات عدل تو برخاست
دشمنی از میانه ٔ وسنی.
فخری.

وسنی. [وَ نا] (ع ص) زن سست کسل مند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). || زن غنوده ٔ پینکی رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و این مؤنث وسنان است. (منتهی الارب) (آنندراج).

فرهنگ معین

(وَ) (اِ.) هوو.

فرهنگ عمید

هوو

حل جدول

هوو

مترادف و متضاد زبان فارسی

هم‌شو، هوو

گویش مازندرانی

هوو مناسبت همسر با همسران متعدد یک مرد نسبت به یکدیگر

فرهنگ فارسی هوشیار

به مانک هوو پارسی است ‎ خواب آلوده: زن، چشم خفته: زن چرتی چرتباره (اسم) زنی که بازن دیگر در شوهرمشترک باشند هوو بنانج ((دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه زانست که بامن نه درم ماند ونه زر. )) (عسجدی)

فرهنگ فارسی آزاد

وَسَنِّی، بسیار خواب آلوده، بسیار چرت زننده،

وَسنی، مُؤنّث وَسنان و به معنای خواب آلوده چرت زننده برای موصوف مُؤَنَّث است،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری