معنی وعده گاه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
وعده گاه. [وَ دَ / دِ] (اِ مرکب) وعده جای. جای قرار دادن. (ناظم الاطباء). جایی که با هم وعده کنند. (آنندراج):
وعده گاه گرم خوبان گوشه ٔ میخانه است
سرزمینی نیست غیر پای خُم دلکش مرا.
رضی دانش (از آنندراج).
مباد روز قیامت به وعده گاه آیی
که دل نشسته در آنجا به انتظار هنوز.
عرفی (از آنندراج).
|| هنگام و زمان قرارداد. (ناظم الاطباء):
چون رسید آن وعده گاه وروز شد
آفتاب از شرق اخترسوز شد.
مولوی.
|| محل ملاقات. میعاد. میعادجای.
(~.) [ع - فا.] (اِمر.) محل ملاقات، میعاد.
جای قرارداد، محلی که برای ملاقات معین شده،
میقات
میعاد
پیمانگاه، دیدارگاه (اسم) جای قرارداد. ، زمان قرار داد، محل ملاقات میعاد: ((عاشق شیدا در ساعت معین در وعده گاه حاضر شد. ))