معنی وقتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وقتی. [وَ تی ی] (ع ص نسبی) منسوب به وقت. در برابر عددی: عادت وقتی (وقتیه).

وقتی. [وَ] (ق) هنگامی. زمانی. (ناظم الاطباء): اگر شمارا وقتی به طرف هند عزیمت و حرکتی اتفاق افتد... (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 11 از فرهنگ فارسی معین).
- وقتی که، هنگامی که.
- تا وقتی که، تا زمانی که. مادام که. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(وَ) [ع - فا.] (ق.) هنگامی، زمانی.

فرهنگ فارسی هوشیار

در تازی نیامده هنگامی زمانی تومی هنگامی زمانی:. . . . . اگر شمارا وقتی بطرف هند عزیمت و حرکتی اتفاق افتد. یا وقتی که. هنگامی که. یا تا وقتی که. تا زمانی که.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر