معنی پارازیت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پارازیت. (اِ) (فرانسوی، اِ) طفیلی. حیوان و گیاه طفیلی. انگل. (فرهنگستان). || حشو و زاید.

فرهنگ معین

حشو، زاید، انگل، طفیلی، اختلالی که در دریافت امواج رادیویی به وجود می آید، ول کردن کنایه از: میان سخن دیگران حرف زدن. [خوانش: [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

(برق).سیگنال‌های الکتریکی که وارد سیگنال‌های مخابراتی می‌شوند و باعث اختلال در آن‌ها می‌گردند،
(زیست‌شناسی) موجود زنده که در خارج یا داخل بدن جاندار دیگر زندگی کند و غذای خود را از بدن او بگیرد، انگل،
[مجاز] کسی که به هزینۀ دیگران زندگی کند، مفت‌خور، طفیلی،

حل جدول

انگل

تراک

انگل، طفیلی

انگل، تراک

مترادف و متضاد زبان فارسی

انگل، طفیل، طفیلی، میکرب، خش‌خش، نوفه، حشو، زاید

فرهنگ فارسی هوشیار

حشو و زاید، طفیلی، انگل

پیشنهادات کاربران

نِورُز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری