معنی پالت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پالت. [ل ِ] (اِ) مصحّف بلوط. در اَرَسباران. رجوع به بلوط شود.
شستی نقاشی (تخته رنگ)، سکوی قابل حمل بیشتر از جنس چوب برای جابه جا کردن مواد و بسته ها، سازه های مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد. بارکف. (فره). [خوانش: (لِ) [فر.] (اِ.)]
تختۀ بیضیشکلی که نقاشان روی دست چپ خود میگیرند و رنگهایی را که لازم دارند در روی آن آماده و ترکیب میکنند،
از گروه های موسیقی پاپ
تخته بیضی شکل که نقاشان روی دست خود میگیرند که رنگهای لازمه را آماده کنند