معنی پانزده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پانزده. [دَه ْ] (عدد مرکب، ص مرکب، اِ مرکب) خمسه عشر. ده به اضافه ٔ پنج. نماینده آن در ارقام هندی «15» است. || وزنی از اوزان معمول بعض ولایات ایران معادل با هفت سیر و نیم و در بعض نواحی دو من تبریز.

فرهنگ عمید

ده به‌اضافۀ پنج، «۱۵»،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ ده باضافه پنج (‎15) خمسه عشر عدد اصلی میان چهارده و شانزده: (آنگاه سلطان با ده پانزده غلام از لشکرگاه بیرون رفت. ) (سلجوقنامه ‎38)، وزنی از اوزان معادل با هفت سیر و نیم و در بعض نواحی دو من تبریز.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر