معنی پاک شده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پاک شده. [ش ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) سترده. زدوده. ممحو. ممحوه. ممحی. ممحیه. محو شده. زایل شده. مطموس. مطموسه. منسوخ. محکوک. ممحوق. ممحوقه. || بری. عاری. || پاک. زکّی. منقّح. مطهّر.

فرهنگ عمید

پاکیزه‌شده،
سترده، زدوده، محوشده،

حل جدول

زدوده

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) سترده زدوده زایل شده محو شده مطموس منسوخ محکوک ممحوق، بری عاری، پاک پاکیزه زکی منقح مطهر.

پیشنهادات کاربران

مزکی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر