معنی پاک ‌نژاد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پاک نژاد. [ن ِ] (ص مرکب) پاک گوهر. پاک گهر. اصیل. پاکزاد. نجیب. ممحوض النسب. خالص نسب:
پادشاهی گذشت پاک نژاد
پادشاهی نشست فرخ زاد
گر برفت آن ملک بما بگذاشت
پادشاهی کریم و پاک نژاد.
فرخی.
پاکیزه دین و پاک نژاد و بزرگ عفو
نیکودل و ستوده خصال و نکوشیم.
فرخی.
خواجه ٔ سید ستوده هنر
خواجه ٔ پاک طبع پاک نژاد.
فرخی.

فرهنگ عمید

پاک‌گوهر، پاک‌زاد، نجیب، اصیل،

حل جدول

نجیب

فرهنگ فارسی هوشیار

پاک گوهر (صفت) پاک گوهر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر