معنی پایدار ماندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پایدار ماندن. [دَ] (مص مرکب) باقی ماندن. بر قرار ماندن. ثابت ماندن:
نماند کسی در جهان پایدار
همه نام نیکو بود یادگار.
فردوسی.
شما را خماند همان روزگار
نماند خماننده هم پایدار.
فردوسی

حل جدول

مقاوم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر