معنی پایکوبی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پایکوبی. (حامص مرکب) رقص. (زمخشری). زفن. بازیگری.
حل جدول
رقص
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترقص، دستافشانی، رقاصی، رقص، وشت
فرهنگ فارسی هوشیار
پاکوبی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.