معنی پای برهنه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پای برهنه. [ب ِ رَ ن َ / ن ِ] (ص مرکب) پابرهنه. پاپتی. حافی. (منتهی الارب).
- پای برهنه شدن، و پای برهنه رفتن. تَنَعﱡم. (منتهی الارب). حفوَه. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) پاپتی پا برهنه حافی. پای برهنه شدن پاپتی شدن حفوت.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر