معنی پتر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پتر. [پ َ ت َ] (اِ) تُنُکه ٔ طلا و نقره و مس و برنج و امثال آنرا گویند که در آن اسماء و طلسمات و تعویذ نقش کنند. (برهان). این کلمه هندی است. (رشیدی). و صاحب غیاث اللغات گوید پتر به فتحتین پاره های آهن پهن کرده شده و این لفظ مشترک است در هندی و فارسی مگر در هندی تاء فوقانی را مشدد آورند:
هر حمایل که از آن تعبیه تعویذ زر است
بازوش ویحک از آهن پتر آمیخته اند.
خاقانی.
چشم بد کز پتر آهن و تعویذ نگشت
بند تعویذببرید و پتر باز دهید.
خاقانی.
(پَ تَ) [هند.] (اِ.) قطعه ای از طلا، نقره، مس، برنج و مانند آن که بر روی آن طلسمات و تعویذ نقش کنند.
تکۀ فلز یا چیز دیگر که بر روی آن طلسم یا تعویذ بنویسند: چشم بد کز پتر آهن و تعویذ نگشت / بند تعویذ ببرّید و پتر باز دهید (خاقانی: ۱۶۴)،
هندی یا برگرفته از هندی فسونک: تو پال یا چوب که برروی آن افسون نویسند (اسم) تنکه طلا و نقره و مس و برنج و امثال آن را گویند که در آن اسما و طلسمات و تعویذ نقش کنند.