معنی پراندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پراندن. [پ َ دَ] (مص) تطییر. پرانیدن. پرواز دادن. اطاره. تذریه:
از شمس دین چه آیدجز افتخار دین
لابد که باز باز پراند ز آشیان.
سوزنی.
|| افکندن. پرتاب کردن.انداختن. || در تداول عوام، گاه گاه پنهانی تباهی کردن زن چنانکه در تک پراندن و تک پرانی. || کلمه ٔ درشت و بی جا در سخن آوردن. || لاف زنی و مبالغه در مدح کسی و تعریف بیجا کردن از مصطلحات. (غیاث اللغات).

فرهنگ معین

پرواز دادن، پرتاب کردن، افکندن. [خوانش: (پَ دَ) (مص م.)]

فرهنگ عمید

پرواز دادن،
پرتاب کردن،
[عامیانه] به زبان آوردن کلمه به‌صورت ناگهانی و بداهه،
[عامیانه] به طور ناگهانی کسی را بیدار کردن،

فرهنگ فارسی هوشیار

پرتاب کردن، پرواز دادن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر