معنی پرتاب کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

حل جدول

رمی

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) پرتاب کردن روی (رخساره) روی سرخ کردن و شادمان شدن ازچیزی. (مصدر) دور افکندن انداختن کسی یا چیزی را از بالا بپایین یا از جایی بجای دیگر: سنگی پرت کرد، تبعید کردن بجای دور اعزام داشتن، فکر کسی را منصرف کردن از اصل قضیه. یا پرت کردن حواس کسی. فکر و حواس کسی را از اصل موضوع منصرف کردن و بموضوع دیگر معطوف ساختن او را باشتباه انداختن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر