معنی پرت کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پرت کردن. [پ َ ک َ دَ] (مص مرکب) بقوّت افکندن.
- پرت کردن حواس کسی را، حواس او را مختلط کردن.
فرهنگ معین
دور انداختن، فکر کسی را منحرف کردن. [خوانش: (پَ. کَ دَ) (مص م.)]
حل جدول
افکندن
فرهنگ فارسی هوشیار
حواس کسی را مختلط کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.