معنی پرده دری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پرده دری. [پ َ دَ / دِ دَ] (حامص مرکب) هتک. هتک ستر. تهتک. هتاکی. تندید.اذاعه ٔ سِر. مقابل پرده داری، پرده پوشی:
هزار بار بگفتم که راز عشق ترا
نهان کنم نکنم بی دلی و پرده دری.
سوزنی.
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه ٔ او پرده دری بود.
حافظ.
فاش کردن راز کسی و رسوا ساختن او،
افشاگری، رسوایی، هتاکی
هتاکی، رسوا سازی، افشاگری، رسوایی
هتک
هتک، هتاکی
افشا ء سر هتک هتاکی ستر مقابل پرده داری پرده پوشی.