معنی پرزور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پرزور. [پ ُ] (ص مرکب) قوی. نیرومند. که زور بسیار دارد. مقابل کم زور: آدمی پرزور. مردی پرزور.
- آبی پرزور، آبی بسیار با سرعت جریان.
- بارانی پرزور، باران بسیار.
- تبی پرزور، سخت گرم.

فرهنگ عمید

زورمند، نیرومند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پرتوان، زورمند، قدرتمند، قوی، نیرومند، شدید،
(متضاد) کم‌زور

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) که زور بسیار دارد نیرومند قوی مقابل کم زور: مردی پر زور. یا آب پر زور. که جریانی تند دارد. یا باران پر زور. تند و سیلابی. یا تب پر زور. سخت گرم.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر