معنی پرواز کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پرواز کردن. [پ َرْ ک َ دَ] (مص مرکب) پریدن. طیران:
بهوا درنگر که لشکر برف
چون کنند اندرو همی پرواز
راست همچون کبوتران سفید
راه گم کردگان ز هیبت باز.
آغاجی.
برآمد ابر پیریت از بناگوش
مکن پرواز گرد رود و بگماز.
کسائی.
صواب آن است که در اوج هوا پرواز کنی. (کلیله و دمنه).

حل جدول

پرکشیدن

پر کشیدن

طیر

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) پریدن تطییر پرواز زدن پرواز گرفتن بپرواز رسیدن بپرواز بر شدن.

پیشنهادات کاربران

هوایی گشتن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر