معنی پزیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پزیدن. [پ َ دَ] (مص) پختن. پخته شدن:
هر میوه که در باغ جهان بد همه پخته ست
ای غوره ٔ چون سنگ نخواهی تو پزیدن.
مولوی.
پزیدن. [پ ُ دَ] (مص) نشکنج گرفتن. (فرهنگ شعوری).
پزیدن. [پ ُ زِ دُ] (اِخ) رب النوع دریا در اساطیر یونان قدیم و آن با نپتونس رومیان یکی است.
پخته شدن، رسیدن (میوه)،
پختن
(پزید پزد خواهد پزید بپز پزنده پزا پزیده پزش) . (مصدر) پخته شدن، رسیدن (میوه)، (مصدر) پختن.