معنی پس انداز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پس انداز. [پ َ اَ] (ن مف مرکب) ذُخر. ذخیره. پس افکند. پس اوگند. یخنی. نهاده. چیز نهادن کرده. اندوخته. الفغده. دست پس. پس دست. پستائی.
- صندوق پس انداز، صندوقی که در آن نقد حاصل از صرفه جوئی در خرج نهند.
(پَ اَ) (اِ.) ذخیره، اندوخته.
پسافکند، پسافکنده، اندوخته، ذخیره،
(اقتصاد) پولی که از صرفهجویی در هزینه برای روز مبادا ذخیره کنند،
ذخیره
رزرو
از انواع بازی های بومی که با توپ انجام شود
ذخیره، اندوخته، نهان کرده، پس دست