معنی پشتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پشتی. [پ ُ] (ص نسبی) منسوب به پشت. رجوع به پشت شود. || (اِ) جامه ٔ انباشته بحشوی از پنبه و غیره، غالباً مربع یا مستطیل که بر آن تکیه کنند. قسمی توشک که بر دیوار راست کرده بر آن تکیه دهند و یا بر کرسی و تخت و کالسکه و غیره گذارند تکیه دادن را. مخدّه ٔ بزرگ که بر دیوار راست نهند و بر آن پشت دهند. متکائی پهن که بر روی مخدّه ای بر دیوار نهند. بالشی که بر دیوار نهند تکیه گاه را. وساده ای که بر آن تکیه کنند. متکا. بالش. وساده. مِصدَغه. مِخدّه. || جامه ٔ کوتاهی را گویند که تا کمرگاه باشد و آنرا بیشتر مردم دارالمرز پوشند... (برهان قاطع):
قباء خاصه و پشتی خود نسیج بزر
یکی مکلل کرده کمر بگوهرها.
معزی.
هر دم از پشتی والای زرافشان آمده
چون صبا با گل سحر دست و گریبان بوده ام.
نظام قاری (دیوان البسه).
|| (ص) یاری کننده. همدست. حامی. کمک. مدد. ممد. معاون. (برهان قاطع). || (حامص) یارمندی. یاری. امداد. نگهبانی. یاوری. مدد. کمک. عنایت. وقایه. حمایت. مظاهرت:
که ایشان به پشتی من، جنگجوی
سوی مرز ایران نهادند روی.
فردوسی.
چگونه دوستی یابی و پشتی
ز فرزندی که بابش را بکشتی.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
شمشیر مرتضی بجز از آهنی نبود
پشتی دین حق لقبش ذوالفقار کرد.
ظهیر.
بود از پشتی سنجاب و سمور و قاقم
این که بر لشکر سرما زدم و کوشیدم.
نظام قاری (دیوان البسه).
|| تعصب. (در حال وصف) تخنیث. || مخنثی. و نیز رجوع به پشت شود. || (اِ) جزوکش (اصطلاح اداری).
- قفل یا کشو پشتی، قفلی که از پشت در کوبیده باشند. قسمی قفل در.
(اِ.) هر چیزی که پشت سر گذاشته و به آن تکیه بدهند، (ص.) کمک، یاور، (مص م.) یاری کردن، کمک کردن. [خوانش: (پُ)]
قرارگرفته در پشت چیزی،
(اسم) هرچیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند،
(اسم) [مجاز] پشتوپناه، حامی، یارویاور،
[مجاز] نگهبان،
(حاصل مصدر) [مجاز] حمایت: که ایشان به پشتی من جنگجوی / سوی مرز ایران نهادند روی (فردوسی: لغتنامه: پشتی)،
کمک و یار و یاور.
مخده
کمک و یار و یاور
وساده
امداد، حمایت، کنف، مظاهرت، یاری، بالش، تکیهگاه، مخده
حمایت، طرفداری، تکیه گاه، پشتیبانی، قسمت پرمغز و پردانه...
ته دیگ
هر چیزی که پشت سر بگذارند و بان تکیه دهند و حامی ونگهبان هم گویند
کمک و یار و یاور را گویند.