معنی پلاستیک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(پِ) [انگ.] (اِ.) نام عمومی اقسام فرآورده های پلیمری دارای منشأ آلی که در دمای معمولی پایدارند ولی به وسیله حرارت یا فشار می توان آن ها را شکل داد و به صورت ورقه، میله یا رشته درآورد.
مادهای از جنس سلولوئید و لاستیک که آن را بهصورت مایع در قالب میریزند و اشیای مختلف از آن میسازند،
هر مادۀ شکلپذیر که قابل قالبریزی باشد،
اختراعی از جان وسلی هیات
فرانسوی ریخت پذیر، با فتساز آنچه بتواند جای بافت های از میان رفته ی گیاهی یا جانوری را پر کند، تپنگه ماده ای که در تپنگ (قالب) ریزند و از آن چیزهای گوناگون سازند (اسم) ماده ای که قابل پیوند یا قابل دخول در انساج حیوانی یا گیاهی باشد ماده ای که بتواند جای انساج منهدم شده و از بین رفته حیوانی یا گیاهی را پر کند و همان وظیفه را انجام دهد، ماده ای که جهت قالب گیری چیزی بکار آید، ماده ای شبیه رزین که از آن اشیا ء مختلف سازند. ماده ای که جهت قالب گیری وساختن چیزی بکار برود
نایلون