معنی پنبه دانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پنبه دانه. [پَم ْ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) تخم پنبه. بزر پنبه. بذر پنبه. ککچه. فُرزع. خیسفوج. (منتهی الارب). حب القطن. حب ّ قُطن:
ماهها باید که تا یک پنبه دانه زآب و خاک
شاهدی را حلّه گردد یا شهیدی را کفن.
سنائی.
تجرید؛ پنبه بیرون آوردن از پنبه دانه. (منتهی الارب).
- امثال:
شب پنبه دانه دُر می نماید.
شتر در خواب بیند پنبه دانه.
ز کوه تخم مرغ یک پنبه دانه است.

فرهنگ عمید

دانه‌های پنبه که به مصرف خوراک دام می‌رسد و روغن آن برای طبخ غذا و نیز در صابون‌پزی به کار می‌رود، پنبه‌تخم،

حل جدول

وش

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) تخم پنبه بذر پنبه پنبه تخم.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر