معنی پوستین دوز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پوستین دوز. (نف مرکب) آنکه پوستین دوزد. فرّاء. (دهار). واتگر.موئینه دوز.

پوستین دوز. (اِخ) دهی از دهستان بالا رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 48 هزارگزی شمال خاوری کدکن. دامنه، معتدل. دارای 50 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و خشکبار، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آن مالرو است. از حیدرآباد و حاجی آباد میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

پوستین دوز. (اِخ) دهی از دهستان پیچرانلو بخش باجگیران شهرستان قوچان، واقع در 48هزارگزی جنوب باختری باجگیران و سه هزارگزی شمال راه مالرو عمومی باجگیران به بی بهره. کوهستانی، سردسیر. دارای 124 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی زراعت و گلیم و قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

پوستین دوز. (اِخ) دهی جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز، واقع در هشتهزارگزی جنوب سراسکند و هشتهزارگزی شوسه ٔ سراسکند بسیاه چمن و سه هزارگزی خط آهن مراغه به میانه. کوهستانی، معتدل. دارای 310 سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

فرهنگ عمید

کسی که پیشه‌اش دوختن پوستین است، واتگر،

حل جدول

وت گر

واتگر، پوست پیرا

وتگر

واتگر

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه پوستین دوزدفرا ء واتگر.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر