معنی پوسیده گشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پوسیده گشتن. [دَ / دِگ َ ت َ] (مص مرکب) پوسیدن. پوسیده شدن:
چو پی سست و پوسیده گشت استخوان
دگر قصه ٔ سخت روئی مخوان.
نظامی.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) پوسیدن پوسیده شدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر