معنی پولکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پولکی. [ل َ] (ص نسبی) منسوب به پولک. پولک دار. || که پول دوست گیرد: بچه را نباید پولکی کرد. || که رشوه پذیرد. که عادت به پول گرفتن دارد. آنکه معتاد بپول گرفتن است. مرتشی. رشوه گیر. رشوه خوار. معتاد به رشوه.
پول دوست، آن که رشوه پذیرد. [خوانش: (~.) (ص نسب.)]
(~.) (اِ.) نوعی آب نبات شبیه پولک.
پولدوست،
رشوهگیر، رشوهخوار،
از شیرینی های اصفهان
نوعی شیرینی اصفهانی
چرم روی کفل اسب که از دو طرف ران به رانکی وصل است تا رانکی...