جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

معنی پیا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیا. (ص) در لهجه ٔ لری: مرد کامل و رسیده و مجازاً بمعنی باارج و ارزنده. || در تداول عامه، متمول. صاحب اعتبار. صاحب مکانت و منزلت. صاحب مقام و مرتبت: برای خود پیائی شد. برای خودش پیائی است.

پیا. (اِخ) (فلیکس) نویسنده ٔ درام و سیاستمدار فرانسوی. مولد ویرزُن (1810- 1889 م.).

فرهنگ معین

مرد کامل، باارج، ارزنده، متمول، صاحب اعتبار. [خوانش: (ص. اِ.)]

حل جدول

مردکامل

مرد کامل

گویش مازندرانی

پشت سر پی

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت اسم) مرد کامل، با ارج ارزنده، متمول صاحب اعتبار: برای خود پیاپی شد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
پیا: پیا. (ص) در لهجه ٔ لری: مرد کامل و رسیده و مجازاً بمعنی باارج و ارزنده. || در تداول عامه، متمول. صاح... پیا: پیا. (اِخ) (فلیکس) نویسنده ٔ درام و سیاستمدار فرانسوی. مولد ویرزُن (1810- 1889 م.). پیا: مرد کامل، باارج، ارزنده، متمول، صاحب اعتبار. [خوانش: (ص. اِ.)] پیا: مردکامل پیا: مرد کامل پیا: پشت سر پی پیا: (صفت اسم) مرد کامل، با ارج ارزنده، متمول صاحب اعتبار: برای خود پیاپی شد.