معنی پیاز صحرائی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیاز صحرائی.[زِ ص َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) پیاز دشتی. بلبوس. بصل الفار. پیاز موش. پیاز عنصل. سفادیکوس. اسقیل. رجوع به پیاز دشتی شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر