معنی پیشرفته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پیشرفته. [رَ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) مسبوق. مقدم. سلیف. سالف. || بجانب پیش روان شده. گذشته. || ترقی کرده. || تجاوزکرده. از حد طبیعی درگذشته و بمجاور درآمده.
پیشین، مقدم، عالی، رشد کرده. [خوانش: (رَ تِ) (ص مف.)]
پیشافتاده، پیشیجسته،
مدرن، مترقی
راقیه، مترقی، توسعه یافته، آباد
آباد، توسعهیافته، راقیه، مترقی،
(متضاد) عقبمانده
ترقی کرده، تجاوز کرده
راقی