معنی پیش مزد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پیش مزد. [م ُ] (اِ مرکب) مساعده. ربون. (اسدی). ارمون. دستاران. پیش دست. پیشادست. بیعانه (آنندراج).
فرهنگ عمید
مزدی که پیشکی به کارگر داده شود، مساعده، بیعانه،
حل جدول
دشت
فرهنگ فارسی هوشیار
مساعده، بیعانه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.