معنی پینکی زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پینکی زدن. [ن َ زَ دَ] (مص مرکب) چرت زدن:
آن خواجه که چون چراغ یک آب نخورد
تا بود ز پرتوش کسی فیض نبرد
مانند چراغی که بود کم روغن
از اول عمر پینکی زد تا مرد.
باقر کاشی (ازآنندراج).
چرت زدن.
چرت زدن
چرت زدن
چرت زدن است.